در حال بارگذاری ...
  نقد ی بر نمایش راپورت های شبانه دکتر مصدق نوشته و کارگردانی اصغر خلیلی

کمینه گرائی در معرفی یک شخصیت تاریخی و سیاسی 

حسن پارسائی: انتخاب موضوعی که برای مردم  بسیارآشناست وآنان آگاهی زیاد  درمورد آن دارند،نویسنده را ملزم می کند در رابطه با پردازش آن  برای دنیای نمایش طراحی خاص وغیرقابل انتظاری داشته باشد و یک " شیوه روایت غیرخطی" و " ساختار دهی نامتعارف و ُکنش زاتری " بکار بگیرد ، تا  به گونه ای از موضوع "آشنائی زدائی"  بشود و مخاطبان تئاتر احساس نمایند که  با نگرشی هنرمندانه  به  موضوع رو به رو هستند و عملأ به خصوصیات  "مدیوم تئاتر"هم توجه شده است.چنانچه چنین ابتکاری درمتن ومتعاقبأ دراجرا بکار  گرفته نشود، دیگرمخاطب صرفأ با رویکردی "گزاره" ای در متن  و اجرا رو به روست.

نمایش"راپُرت های شبانه دکترمصدق " به نویسندگی و کارگردانی " اصغرخلیلی" که هم اکنون در تالار وحدت اجرا می شود، دراین  رابطه اجرائی مثال زدنی است ؛ نویسنده موضوعش را به معرفی و شناخت شخصیت سیاسی و تاریخی"دکتر مصدق" که دردوره ای ازحکومت  پهلوی دوم نخست وزیر بوده و مخصوصأ  به کودتای بیست وهشت مرداد سال 1332،اختصاص داده وظاهرأ سعی کرده  اوو شخصیت اش و نیز وقایع مربوط به  کودتای مورد نظر را در قالب یک نمایش نشان بدهد.

 

صحنه اول با طراحی نامناسبی شروع می شود که درآن پرسوناژ های دکتر مصدق و دخترش،هرکدام زیر یک نور موضعی و جدا از هم دیده می شوند و دختر پدرش را صدا می کند و دکتر مصدق هم خودش را به شیوه ای شناسنامه ای معرفی می کند ؛ این صحنه که علاوه برمعرفی این دو پرسوناژ،حالتی هشدارگونه هم به همراه دارد ، اساسأ اضافی است ، چون هیچ " پیش پنداشت تازه ای"  به مخاطب نمی دهد وصرفأ " گزاره ای" مربوط به پایان نمایش است ، که"اصغر خلیلی" ظاهرأ از آن به عنوان" لوگو" ئی برای شروع استفاده کرده و از تأویل زائی چندانی برخوردار نیست. بکارگیری نورهای موضعی درهمان لحظه آغازین  اجرا  سبب فاصله گذاری ذهنی وحسی شده است؛ فقط درشرائطی می توان ازچنین نورهائی  درصحنه اول یک نمایش استفاده نمود که نگره ای تجربی در میان باشد و ارتباط  موضوعی و ساختاری کاربردی و کارکردی داشته باشد ، یا برای شروع " نشانه" ای رمزآمیز و تأویل دار به حساب آید وتماشاگران را برای پی گیری حوادث و صحنه های بعد بسیار کنجکاو، ترغیب و تهییج نماید . در حالی که در این اجرا تماشاگر حتا بدون صحنه اول، از همان ابتدا پایان نمایش را می داند.

 

اکثرپرسوناژهای این نمایش "کلیشه ای" طراحی شده اند وبسیار به پرسوناژهای" تله تئاتر"ها، فیلم های سینمائی ومخصوصأ " سریال های تلویزیونی" شباهت دارند ؛ مثلأ " لات و لوط های" جاهل نما  که دراصل باید نقش منفی در مضمون  و محتوا داشته باشند ، بذله گو و خوشایند جلوه داده شده اند. 

 

صحنه ها اغلب طولانی و خسته کننده اند . ضمنأ "اصغر خلیلی" صرف نظراز صحنه بسیار کوتاه و تحمیلی اول نمایش که از نظر روائی مربوط به پایان است وضمنأ حالتی بسیار" شعاری" دارد و چیزی هم به روایت متن ومحتوای اجرا نمی افزاید ، شیوه روایتش  ازمضمون نسبتأ  داستانگونه نمایش،" خطی" است و هم ارز با آن اطلاعات  روائی خود تماشاگران هم درباره دکترمصدق و کودتای  بیست وهشت مرداد 1332، به شیوه "خطی" درذهنشان تثبیت شده است؛ بنابراین، اینجا روایت نویسنده، که کارگردان نمایش هم است ، ازمیزان اطلاعات  تماشاگرن فراتر نمی رود ؛ در حالی که نباید چنین باشد ." اصغر خلیلی" باید به شیوه وسبک وسیاق " پیچیده " یا " نسبتأ پیچیده ای" موضوعش را ساختار دهی می کرد تا برای مخاطب تازه وبدیع جلوه نماید: فراموش نشود که مهم ترین ویژگی   یک نمایش " کنش دراماتیک " آن است ؛ درچنین موضوعاتی که ازهمان ابتدا " کنش دراماتیک" برای مخاطب آشکار و حتا بدیهی است ، الزامأ باید این آشنائی با کلیت موضوع رااز طریق ساختار دهی خاص متن وشیوه اجرا کم اثر و کم رنگ نمود، تا تماشاگر با نمایش ارتباط ذهنی و حسی برقرار کند . ضمنأ میزانسن هائی هم که  کارگردان در نظر گرفته ، اغلب "میزانسن های خطی" اند :  بازیگران همواره کنارهم و در یک خط می نشینند یا می ایستند و دیالوگ هایشان را درهمان حالت بیان می کنند .

 

انتخاب بازیگران اغلب با تسامح انجام شده است ؛ " فرهاد آئیش " که نقش دکتر مصدق را بازی می کند ، در اصل عادات و خلق و خُوی خودش را به روی صحنه برده است.او برخلاف دکترمصدق   که چهره وحالاتی بسیارجدی داشته است، دربرخی صحنه هاهنگام  تعارض و دفاع  لبخند می زند وعملأ به نمایش لفت و لعاب کمیک می دهد.درصحنه های دیگری هم حالتی لاقیدانه دارد و شبیه کسی است که  نمی داند  چه کار کند ؛ او درهیچ جای اجرا دکترمصدق نیست. درکل، فقط بازی " ایرج راد" گیرا و تأثیرگذار است .

 

کارکرد نورو موسیقی طوری است که گوئی تصادفی و تفننی بکار برده شده اند: مابه ازائی برای محتوا یا تأویل زا شدن صحنه دربر  ندارند. اجرای سرود " ایران، ای سرای امید" در پایان نمایش ، نه تنها کمکی به اجرا نکرده ، بلکه آن را شعاری ، رسانه ای  و حتا نهایتأ " پرفورمنس گونه " جلوه داده است.

 

کارگردانی نمایش ضعیف و طراحی پرسوناژها بسیار کلیشه ای از کار درآمده است . شخصیت " دکتر مصدق "  در کل ، کوچک  و کم شده است.پرسوناژی هم که به عنوان باغبان معرفی شده ، فقط در صحنه پایانی حضورش کارکرد نمایشی دارد.

 

 طراحی صحنه و دکوردر صحنه ای که مربوط به کوچه و خیابان است ، و مخصوصأ در صحنه پایانی که درآن دادگاه نهائی برگذار می شود، کارکرد اجرائی خوبی پیدا کرده ،چون میزانسن ها و کلأ کمپوزیسیون صحنه را نمایشی و دراماتیک کرده است. 




نظرات کاربران